یادداشت/

ضرورت بازیابی جبهه انقلاب با نگاهی به آینده

علیرضا ابوالفتحی
کد خبر: ۱۱۹۷۲۹۵
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۳ 10 March 2025

به گزارش تابناک قم، در فضای آشفته‌ی سیاسی این روزها، گاه از خود می‌پرسم: آیا همچو منی که روزی با شعار «شاخص‌ها» به جای «شخصیت‌ها» پای صندوق‌های رأی رفته و در دور نخست، قالیباف را نه به عنوان یک چهره، بلکه به عنوان مصداق شایسته‌تری از منظر مدیر اجرایی و وفادار به آرمان‌های انقلاب برگزیدیم و در دور دوم، بی‌تردید جلیلی را «اصلح» یافتیم، آیا امروز باید شاهد تکرار همان کشمکش‌های ساده‌انگارانه‌ی انتخابات گذشته از طرف برخی طرفداران منتسب به این دو شخصیت باشیم؟ چرا برخی‌ها که خود را در جبهه انقلاب دانسته و  خود را پرچمدار جریان انقلابی می‌دانند، چنان «کت انقلاب» را تنگ میدوزند که گویی تنها بر قامت دو چهره‌ی آشنا یعنی قالیباف و جلیلی میآید و بس؟

آیا وقت آن نرسیده است که در روند زمان، پیامِ امامین انقلاب را درک کنیم؟ پیامی که پس از چهار دهه، همچنان تکرار می‌شود که: «ارزش‌ها را فدای چهره‌ها نکنید». مگر نه این است که انقلاب حضرت امام (ره)، نه میراث جناح‌هاست و نه ملک طلق افراد. بلکه انقلاب، زنجیره‌ای از آرمان‌هاست که نسل‌ها را به هم پیوند می‌دهد. اما امروز، گویی برخی ترجیح می‌دهند به جای گشودن پنجره‌ها به روی افق‌های تازه، همان نقشه‌های فرسوده را ورق بزنند.

آیا وقت آن نرسیده است که بجای این اختلاف‌ها؛ نکته‌ی تأمل‌برانگیز افتِ ۴ میلیونی رأی از دوره‌ی شهید رئیسی (کاندیدای منتسب به  جبهه انقلاب) به رای ۱۴ میلیونی جلیلی را به محاق نبرده و به تجزیه و تحلیل عللی آن دست یافت تا دیگر در چند ماه مانده به انتخابات آینده یا بعد از عدم نتیجه گیری مطلوب؛ کاسه چه کنم چه کنم بر سر نگرفت. این آمار، نه تنها زنگ خطری برای جبهه‌ی انقلاب است، بلکه نشان می‌دهد جامعه، خسته از تکرار الگو‌های قدیم، به دنبال پاسخ‌های نو و چهره‌های همصدا با درد‌های امروز آنهاست ولو اینکه در تشخیص مصداق به اشتباه بیفتند.  شاید پیروزی پزشکیان در این میانه، تنها یک هشدار باشد که مردم، حتی در سکوت، زبان گویایی دارند. تاریخ انتخابات‌های گذشته نیز گواهی می‌دهد که چهره‌های جدید، گاه توانسته‌اند جریان‌ها را دگرگون کنند؛ آیا پیروزی احمدی‌نژاد در برابر هاشمی رفسنجانی، جز به برکت ارائه چهره‌ای جدید و نو در آن مقطع بود؟ یا آیا حسن روحانی در دور اول ریاست‌جمهوری، به‌واسطه‌ی شعار اصلاحات و نشان دادن تصویرِ متفاوتش از چهره‌های پیشین و قدیمی  جبهه‌ی انقلاب، رأی مردم را جلب نکرد؟

پرسش اصلی اینجاست: چرا جبهه‌ی انقلاب، به جای بازسازی خود با اندیشه‌های روزآمد و نیرو‌های جوانِ کارآمد، همچنان در دامِ همان گفتمان‌های دیروز می‌افتد؟ آیا نباید از خود بپرسد که چرا نسل جدید، دیگر با شعار‌های کلیشه‌ای ارتباط برقرار نمی‌کند؟ مگر نه اینکه در رقابت با اصلاح‌طلبان، هر بار با معرفی چهره‌ای جدید، بخشی از افکار عمومی را جذب می‌کنند؟ اگر جبهه‌ی انقلاب همچنان بر تکرار چهره‌های شناخته‌شده قبلی اصرار ورزد، آیا جز تکرار شکست‌های گذشته انتظاری می‌توان داشت؟

نکته‌ی دیگری که نباید نادیده گرفت، لزوم پاسداری از حریمِ مردمسالاری دینی است. شائبه‌ی دخالت نهاد‌های نظامی یا انتسابِ  ولی‌فقیه به حمایت از جناح یا فردی خاص، نه تنها ظلمی بزرگ به جایگاه بلند این عزیزان است، بلکه اعتماد عمومی را به محاق می‌برد. مردمسالاری دینی، زمانی معنا می‌یابد که مردم باور کنند صندوق رأی، تنها مرجع تعیین سرنوشت است، نه پیش‌فرض‌هایی که گاه با تفسیر‌های نادرست از مواضع نهاد‌ها یا شخصیت‌های بالادستی تقویت می‌شود. چرا باید با خرج کردن از نام رهبری یا نهاد‌های منتسب به ایشان برای حمایت یا تقابل با چهره‌ای خاص، آب را به آسیاب شائبه‌های «مدیریت انتخابات» ریخت؟ این نه‌تنها جمهوریت نظام را تضعیف میکند، بلکه قداست نهاد ولایت را نیز هدف می‌گیرد.

به گمان، راه نجات، نه در نفی گذشته، که در «بازآفرینی هوشمندانه»‌ی آن است. جبهه‌ی انقلاب نیازمند چهره‌هایی است که همپای مردم در کوچه‌های تنگ معیشت قدم بزنند، همزبان با جوانان در فضای مجازی نفس بکشند و هم‌آوا با آرمان‌های امام و شهدا، زبانِ امروزِ جامعه را بیابند. انقلاب، اگر زنده است، نه به نام‌ها که به نماد‌ها وابسته است؛ نماد‌هایی که باید هر روز در آزمایشگاهِ واقعیت جامعه، از نو ساخته شوند.

یادداشت: علیرضا ابوالفتحی

اشتراک گذاری
نظر شما
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
آخرین اخبار