به گزارش تابناک رضوی،به نقل از اعتدال شمال، محسن کوهکن، ۱۹ تیرماه گفت که به نظرش، اگر قرار باشد محمدرضا باهنر در دولت حسن روحانی حضور داشته باشد « شان وی معاون أولی است و در سطح وزیر نیست» او معتقد است که باهنر مزیتهایی نسبت به بقیه سیاستمداران و مدیران اجرایی کشور دارد و آن هم اینکه «نیازی نیست که شما جلسه ای بگذارید و اطلاعاتی در مورد برخی افراد کشور به وی بدهید چراکه چندین دوره در مجلس بوده است و لابی ها و ارتباطات خودش را دارد و کاملا مسلط است، در واقع آدم زرنگی است و کلاه سرش نمی رود و کاملا قدرت اداره مجموعه خودش را دارد.»
دو روز بعد باهنر در یک نشست خبری در این زمینه گفت: «دوستانی حسن ظن دارند به من و تشکر میکنم. صریح میگویم که اگر من جای روحانی بودم باهنر را معاون اول نمیکردم، هر چند من برخی کارهای دولت را تایید میکنم و آرزوی پیروزی دولت را دارم، اما اختلاف نظرهای جدی سیاسی و فرهنگی با روحانی دارم.» و به این ترتیب ضمن تمجید از حسن روحانی، تلاش کرد خط و مرزهای خود را با او و دولتش حفظ کند. کاری که باهنر در تمام طول عمر سیاسی خود انجام داده است. پایش در راست بوده ولی رویش را از چپ برنگردانده است. ۱۰ نکته درباره زندگی او را بخوانید.
۱ متولد ۱۳۳۱ است در کرمان. یک سال قبل از کودتای ۲۸ مرداد و در اوج ماجرای ملی شدن صنعت نفت. در همان سالی که بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت کنونی و علی سعیدلو، معاون اجرایی سابق احمدینژاد به دنیا آمدند. ۵ سال قبل از آنکه علی لاریجانی متولد شود و ۴ سال بعدازآنکه حسن روحانی به دنیا آمده است. محمدرضا باهنر، این روزها ۶۴ ساله است.
۲ آنچه بیش از همه در رشد باهنر نقش داشت؛ برادر بود. شهید محمدجواد باهنر که حدوداً ۱۹ سال از محمدرضا بزرگتر بود و یکی از افراد تأثیرگذار در مبارزات قبل از انقلاب بهخصوص در بعد فرهنگی بهحساب میآمد و بعد از انقلاب هم بهعنوان دومین نخستوزیر کشور انتخاب شد اما در انفجار ساختمان نخستوزیری، به شهادت رسید.
۳ باهنر دوران دبستان و دبیرستان را در همان کرمان گذرانده و در سال ۱۳۵۰ در دانشگاه علم و صنعت تهران مهندسی معماری قبول شده است. او در دوران فراغت بین مجلس پنجم و هفتم و در شرایطی که نتوانسته بود به مجلس ششم راه پیدا کند تحصیلات خود را در رشته کارشناسی ارشد توسعه اقتصادی و برنامهریزی در دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد و درنهایت توانست پایاننامه خود را با عنوان «کالبدشکافی منابع و مصارف سازمان تأمین اجتماعی» در دانشکده اقتصاد این دانشگاه با راهنمایی محمد ستاری فر (رئیس وقت سازمان تأمین اجتماعی) و مشورت جمشید پژویان که نامش با شورای رقابت دولت قبل گره خورده بنویسد.
۴ باهنر از همان روزهای ابتدای دانشجویی خود مبارزه با رژیم پهلوی را آغاز میکند مدتی هم بازداشت میشود. فعالیت دیگر او قبل از انقلاب اسلامی «رابط میان انقلابیون کرمان و محافل و مجالس تهران» بوده است. اینها البته پسازآن بود که باهنر، خدمت سربازی خود را در کرمان میگذارند یعنی تقریباً در سالها ۵۶ و ۵۷ که او ۲۵ و ۲۶ سالگی خود را میگذارد. این را هم باید گفت که در برخی منابع گفتهشده باهنر، قبل از انقلاب به استخدام وزارت مسکن هم درمیآید و در برخی از منابع هم هست که در دانشسرای فنی به تدریس میپردازد.
۵ در جایی گفته «بعد از پیروزی انقلاب هم تقریباً آچارفرانسه بودیم در کارهای مربوط به کرمان.» منظورش از آچارفرانسه ظاهراً دو پستی بوده تا حدود سال ۱۳۶۱ در این استان داشته است: رئیس سازمان زمین شهری و معاون سیاسی استانداری کرمان.
۶ باهنر کرمانی چطور فعالیت خود را در تهران آغاز کرده است؟ «معاون سیاسی استاندار بودم و جریانات ۸ شهریور و ۷ تیر اتفاق افتاد. سال بعدش اوایل سال ۶۱ یکدفعه تصمیم گرفته شد که کنگره حزب جمهوری اسلامی در تهران تشکیل شود. من با توجه به اینکه ۸ شهریور و ۷ تیر را پشت سر گذاشته بودم خیلی نگران بودم از این بابت که همه مسئولین در کنگره حضور داشتند؛ از حضرت آقا گرفته تا آقای هاشمی و مهندس موسوی و آقایان طبسی و ناطق و … همه بزرگان بودند. خیلی نگران بودیم که اگر برای کنگره هم یک اتفاق امنیتی بیافتد خیلی بد میشود. کاری هم ازنظر امنیتی بلد نبودیم اما بالاخره کرمان را ول کردیم آمدیم تهران و اینجا هم به حضرت آقا و دیگران گفتم که ما آمدیم اینجا فقط برای اینکه ببینیم برای مسائل امنیتی کاری میتوانیم بکنیم یا نه. گفتم کاری هم بلد نیستم اما آمدم. بههرحال ما شدیم عضو ستاد برگزاری کنگره و کنگره برگزار شد و قرار ما هم این بود که وقتی کنگره تمام شد برگردیم کرمان چون زن و بچه ما هم کرمان بودند. بعد آن شبی که قرار بود کنگره فردایش برگزار شود و همه کارها هم انجام شده بود، حضرت آقا و آقای هاشمی آمدند بازدیدی انجام بدهند و گزارشی بگیرند ببینند کارها میزان هست یا نه. به فاصله هم آمدند حدود یکی دو ساعت از هم فاصله داشتند اما هرکدام آمدند یکی از سؤالاتشان از من این بود که فلانی تو اسمت را برای نامزدی شورای مرکزی نوشتی یا نه؟ من گفتم اصلاً قرارم این نبوده. من آمدم اینجا یک جاروکشیای بکنم و بعد هم بروم کرمان. اصلاً شأن من شورای مرکزی نیست. هم آقا و هم آقای هاشمی همانجا فرمودند که اسمت را بنویس. من تعجب هم کردم چون خیلی شناختی هم از من نداشتند چون من فقط برادر شهید باهنر بودم و عملاً شناختی از من نداشتند ولی گفتند اسمت را بنویس. من بعدها فکر کردم که احتمالاً میخواستند که نام شهید باهنر زنده بماند. خلاصه اسمم را نوشتم و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شدم و مجبور شدم اسبابکشی کنم به تهران. اینجا هم بعد از مدتی با حکم حضرت آقا شدم مسئول تشکیلات تهران. خب تهران در بدنه حزب بخش سنگین و مؤثری بود و کار را اینگونه شروع کردم.»
۷ در این مطلب او از همسر و بچههایش حرف زد و بد نیست بدانیم که همسر محمدرضا باهنر، دکتر گوهر عبدالرشیدی نام داشت که رئیس گروه فیزیک دانشگاه الزهرا بود. او که متولد ۱۳۳۳ بود؛ در سال ۵۸ با مهندس محمدرضا باهنر ازدواج کرد که ثمره این ازدواج ۴ دختر و یک پسر است. عبدالرشیدی در سال ۱۳۸۵ دار فانی را وداع گفت.
۸ باهنر از سال ۱۳۶۱ وارد عرصه سیاست تهران میشود اما از سال ۱۳۶۳ و در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی دور دوم، گویی مسیر ترقی سیاسی خود را پیدا میکند. در دور دوم از حوزه انتخابیه بافت با ۲۱ هزار و ۹۹۰ رأی معادل ۵۴ درصد آرای مأخوذه در همان دور اول به مجلس راه پیدا میکند. در دور بعدی با ۳۱۴ هزار و ۹۳۵ رأی مردم تهران معادل ۳۶ درصد آرای مأخوذه، در دور دوم انتخابات، نماینده مجلس میشود. او در دوم انتخابات مجلس سوم، با ۵۰۶ هزار و ۹۹۸ رأی معادل ۴۹ درصد آرا، بازهم نماینده مردم تهران در مجلس چهارم میشود. بازهم در دور دوم انتخابات مجلس پنجم است که او میتواند با ۴۰ درصد آرای مأخوذه معادل ۵۶۹ هزار و ۶۳۹ رأی وارد مجلس شود.
بعد از یک دوره وقفه در مجلس ششم او بازهم در انتخابات مجلس هفتم با ۱۰۹ هزار و ۳۸ رأی معادل ۵۲ درصد آرای مأخوذه مردم کرمان و راور وارد مجلس میشود. باهنر در انتخابات مجلس هشتم هم با ۵۴۹ هزار و ۳۸۰ رأی معادل ۳۲ درصد آرای مردم تهران در دور اول وارد مجلس میشود و در انتخابات مجلس نهم هم با ۳۶۸ هزار و ۹۶ رأی معادل ۳۳ درصد آرا در دور دوم وارد مجلس میشود. در این شرایط باید گفت که او در دور اول و دهم مجلس اساساً بنایی برای ورود به مجلس نداشته و در دور ششم نتوانسته رأی لازم را بیاورد و در هفت دوره مجلس هم حاضر بوده است. البته حضور باهنر در مجلس، صرفاً بهعنوان نماینده هم نبوده است. عضو هیئترئیسه در دوره چهارم و پنجم، نایبرئیس مجلس در دوره هفتم، هشتم و نهم، عضویت در کمیسیونهای عمران، اقتصاد، اجتماعی و کمیسیون تلفیق، عضویت و فعالیت بهعنوان نایبرئیس در کمیسیون بودجه و ریاست کمیسیون تلفیق برنامه پنجم توسعه، جزو سمتهایی است که باهنر در مجلس بر عهده داشته است.
۹ باهنر تقریباً از مجلس چهارم به بعد بهعنوان یکی از افراد تأثیرگذار در جناح راست یا به عبارت امروزی در میان اصولگرایان درمیآید. این همان وقتی است که او جامعه اسلامی مهندسین را تأسیس میکند و دبیر کل آن میشود. همین موضوع است که باعث میشود او بتواند رئیس ستاد انتخاباتی ناطق نوری در انتخابات سال ۱۳۷۶ شود اما شکست آن سال در کنار شکست در انتخابات مجلس ششم باعث میشود کمی به حاشیه برود تا اینکه او نقش خود را در روی کار آمدن آبادگران و بهطور مشخص محمود احمدینژاد نشان میدهد. «سابقه دوستی من با دکتر احمدینژاد ۲۵ تا ۲۶ سال است. در شورای شهر دوم، در دولت خاتمی اصولگراها پیروز شدند، ما چند تا گزینه داشتیم که یکی از آنها احمدینژاد بود. آقای یونسی وزیر اطلاعات، به ما پیغام داد دنبال شهردار شدن احمدینژاد نباشید. من پیش آقای یونسی رفتم و به آقای یونسی گفتم وزارت اطلاعاتی که ملک مدنی از آن عبور کند و احمدینژاد گیر کند، باید در اصل آن وزارت اطلاعات تجدیدنظر کرد. بعد هم گفتم آقای یونسی به خودت و دوستانت و رئیسجمهور بگو، اگر میخواهید غصه شهرداری احمدینژاد را بخورید، نخورید. شهرداری دستگرمی است، احمدینژاد رئیسجمهور ماست. شاید بنده اولین نفر در خلقت بودم که رئیسجمهوری احمدینژاد را پیشبینی کردم.»
۱۰ بااینحال، نمیتوان باهنر را یکی از طرفداران محمود احمدینژاد خواند. حتی اگر بدانیم که او دایی ثمره هاشمی، یکی از نزدیکترین افراد به احمدینژاد است بازهم باید بگوییم که نایبرئیسی جبهه پیروان خط امام و رهبری، نزدیکی سیاسی به ناطق نوری و البته سخنانی که او بهخصوص در دور دوم ریاست جمهوری احمدینژاد در نقد او داشت؛ مانع از آن میشود که باهنر از قامت اصولگرای سنتی که همیشه او را در آن دیده بودیم دربیاید.
در این شرایط، سوال مهم این است که آینده سیاسی محمدرضا باهنر چیست؟ آیا او واقعا یکی از گزینههای اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ است؟ آیا او به مجلس ۱۳۹۸ فکر میکند؟ آیا اصلا در کابینه حسن روحانی حاضر خواهد شد؟ پاسخ هیچ یک از این سوالات مشخص نیست اما یک چیز خیلی خوب معلوم است. باهنر، سیاستمداری است که موقعیتهای خطر را به خوبی درک میکند. این را میتوان از نامزد نشدنش در انتخابات مجلس دهم به خوبی فهمید. در چنین شرایطی شاید بهترین کار برای او حفظ وجهه سیاسی – حزبیاش است تا به جای اینکه رئیس دولت یا عضوی از آن شود، به دولت سازی بپردازد. شاید هم بعد از مدتی به این نتیجه برسد که مثل مرادش، شیخ اکبر ناطق نوری، وقت بازنشستگیاش رسیده و در آستانه هفتاد سالگی، باید کمی بیرون گود سیاست بنشیند. هر کدام باشد، محمدرضا باهنر، نام بزرگی در سیاست ایران است. کسی که به معنای واقعی کلمه سیاستمداری، از کار حزبی گرفته تا حضور در پارلمان، را تجربه کرده است./نامه