تابناک رضوی: برای تنظیم باد لاستیک ماشین، ترمز میکنیم!
خروسخوان است و خورشید به زحمت سرک میکشد بر سر دیوارههای کنار جاده!
آب شیشهشوی ماشین بالا نمیآید و قطرههای ناودان کنار آپاراتی قندیل بسته است!
ظاهر خودرو و تنپوش سرخ و سپید سرنشینانش نشان میدهد که امدادی است و عازم مناطق سیلزده هستیم!
کودکی که به ظاهر سنش به بیش از انگشتان دو دست میرسد و به زحمت قدش قدری از لاستیک خودرو بالاتر است با کلاهی که بر سر کشیده در مقابلمان میایستد، کاپشن چروکیدهای بر تن دارد خاکی رنگ که چند جایش هم سیاه است و گریسی!
شلنگ آپاراتی در دست به سراغ لاستیکها میرود و پیسسسسس ... سیس... هر چه کردیم حاضر به گرفتن پول از ما نمیشود؛ " این هم سهم من برای مردم سیستان بلوچستان" ؛ صلوات بفرستید...
کم میآوریم در برابر کرم این کودک و قدر معرفت او که قدش تا آسمان است انگار!
۲) کمترین حکمت سیل سیستان بلوچستان با همه ویرانگریش شاید این بود که چشمهای زیادی را به روی مردمان این دیار گشود تا همه کنار هم بیابند برای کمک!
از کودک کارگر در آپاراتی تا پیر و جوان جهادگر و طلبه و همه و همه باز هم مسابقه گذاشتند در خدمت بیمنت به مردم دردمند و غریبی که سالها زیر طوفان شنهای سیستان به باد نسیان سپرده شده بودند و اینک به برکت این سیلاب دیده میشوند و بلکه کمی از زیر این غبار فراموشی بیرون میآیند!
و چه ظالمانهست تصویر و تصور درشت و نادرستی که از این مردمان نجیب و محجوب برایمان ساختهاند!
مردمی که در عین دست و پنجه نرم کردن با دیو تنگدستی و هیولای بیکاری و در تنگتای معیشتی، دم بر نمیآورند و حتی به هنگام دریافت کمکهای مردمی همسایه را بر خود مقدّم میدارند!
وحدت و همبستگی بیشتر ما با این مردمان مهجور شاید دستآورد سیل تلخ امسال بود.
شیرچای گرمی که با حلاوت مهربانی سیلزدگان بلوچستان نوشیدیم هیچوقت فراموش شدنی نیست!
مجتبی محمودی مهماندوست