فرهنگ کتابخوانی بهعنوان یکی از مهمترین شاخصهای توسعه جامعه در کشور ما طبق آمار رسمی، جایگاه قابل قبولی ندارد. یکی از مهمترین دلایل سرانه پایین مطالعه در کشور، قیمت بالای کتاب و ضعف در توزیع است. اینکه چرا مردم ما با وجود پیشینه درخشان رغبتی به کتاب خواندن نشان نمیدهند، قابل بررسی و پژوهش است. بهنظر میرسد مهمترین دلیل نبود فرهنگسازی در کودکان باشد.
برخی خانوادههای ایرانی برای فرزندان کتاب خریداری میکنند به امید آنکه کودکشان کتابخوان شود ولی پس از مدتی کتاب جزئی از اسباببازی کودک میشود و بدون اینکه تا آخر خوانده شود از بین میرود. دقیقا این اتفاق برای بزرگسالان به نوع دیگری میافتد و کتاب را بدون مطالعه کامل تبدیل به دکور منزل میکنند، برای کسانی که مطالعه بیشتر و برنامهریزی شده دارند موضوع اهمیت زیادی دارد، یعنی موضوعی را برای مطالعه انتخاب کنیم که جامعه آن را بپذیرد و بازگو کردن آن موجب روشنگری و پیشرفت شود.
تفکر درباره مطالب یک کتاب میتواند نکات منفی هم دربر داشته باشد. مثل تاثیر یک فیلم بد که بیننده فقط نکات منفی آن را بپذیرد و ناخواسته در وجودش نفوذ کند و موجب تغییرات شخصیتی در او شود. به همین جهت، مطالعه بدون تفکر و آگاهی بیارزش است.
از سوی دیگر، با همهگیر شدن برنامههای گروهی روی موبایلهای هوشمند میتوان گفت که اکثر مردم در روز مطالعه دارند. کسانی که حاضر به خواندن کتاب نبودهاند حالا روزانه درگیر رصد اخبار و خواندن مطالب برنامههای مجازی شدهاند.
سوال مهم این است که آیا این افراد جزء افرادی هستند که آمار سرانه مطالعه کشور را بالا میبرند؟ پاسخ باید مثبت باشد، زیرا مطالبی که در فضاهای اینترنتی ردوبدل میشود معمولا برشی از یک کتاب، روزنامه یا سایت است، که خوانده میشود. با وجود این برنامهها که سرانه مطالعه کشور را بالا میبرند انتظار میرود تاثیر آن بر بدنه جامعه بهزودی نمایان شود.البته یکی از نکات منفی مطالبی که بهطور گسترده در گروههای مجازی به اشتراک گذاشته میشود عوامپسندی آن است.
مطالب بیارزش که با نام شاعران و نویسندگان بزرگ به اشتراک گذاشته میشود و مخاطب بدون اینکه در مورد اصالت مطلب جستوجو کند، آن را در گروههای دیگر به اشتراک میگذارد، بنابراین مطالعه بدون تفکر و عمل موجب آگاهی و پیشرفت فردی و اجتماعی نمیشود.