وحدت نیاز به صداقت در عمل و گفتار دارد نه برگزاری همایش ها و سخنرانی ها
ما در یادداشت قبلی تحت عنوان"به نام وحدت تفرقه ایجاد نکنید" به مسئله وحدت اشاره کردیم که وحدت مورد نظر اسلام برای حفظ نظام اجتماعی است و مذاهب های دینی در کنار داشتن تنوع و کثرت اندیشه باید به حفظ انسجام نظام اجتماعی هم توجه کنند،در واقع اسلام بین حق فردی و حق اجتماعی تناسب و ارتباط برقرار کرده است. از یک طرف داشتن تنوع و کثرت فکر و اندیشه را به رسمیت می شناسد و از طرف دیگر حفظ نظام اجتماعی را یک حق همه افراد می دانند که باید به آن دست پیدا کنند به همین دلیل دین اسلام برای دسترسی به حق فردی و اجتماعی مسئله وحدت را بیان کرده است.
به گزارش تابناک کردستان، اما در جامعه ما مسئله وحدت بیشتر رنگ و بوی دینی دارد و همین مسئله باعث شده است که جریان غیر دینی نسبت به وحدت شک و تردید کنند، ولی مسئله وحدت صرفا برای دینداران نیست بلکه غیر دینداران هم میتوانند از نعمت مسئله وحدت استفاده و در جهت حفظ نظام اجتماعی تلاش و کوشش کنند، اگرچه بعضی از این جریانها غیر دینی و در بعضی از مواقع دینداران و مدیران و مسئولان ما هدفی جز نابودی نظام اجتماعی ندارند و خواهان نظام اجتماعی مورد نظر خودشان هستند به همین دلیل نسبت به مسئله وحدت شک و تردید دارد.
در اینجا متاسفانه نگاه سیاسی این جریانهای نسبت به موضوع وحدت نمایان است در حالی که حفظ وحدت فارغ از دیندار بودن یک مسئله اجتماعی است که افراد جامعه میخواهند در یک جامعهای زندگی کنند و تا وقتی نظام اجتماعی دچار، اما و اگرها باشد مسلما زندگی نه برای دینداران و نه برای غیر دینداران امکان پذیر خواهد بود. به همین دلیل ما عقیده داریم که وحدت یک مسئله صرفا دینی نیست که فقط برای دینداران مهم باشد بلکه یک مسئله اجتماعی است که همه آحاد جامعه در برخواهد گرفت و نمیتوان کسی نسبت به آن بی تفاوت باشند.
ما همچنین در یادداشت قبلی به این نکته توجه کردیم که بعضی از مدیران و مسئولان ما متاسفانه هنوز به مسئله وحدت توجه نکرده اند و در بسیاری از مواقع به نام وحدت دنبال تفرقه هستند و ما در این چند سال گذشته عملکردهای این آقایان را مشاهده کردیم، هر چند مقام معظم رهبری در این خصوص حجت را بر این آقایان تمام کردند، ولی ما باز این تفرقههای را مشاهده میکنیم. نمونه بارز این سخن ما توهین به اهل تسنن و تخریب کردن مساجد آنها و همچنین توهین به فرهنگ اقوام مختلف کشور است. این آقایان متاسفانه در فرقه باطل و خوارج هستند و هر روز با زبان خودشان از وحدت دفاع میکنند و روز بعد در جهت خلاف وحدت حرکت میکنند و خودشان را در لباس حق قرار میدهند.
اما نکته جالب اینجاست که اگر کسی در مقابل آنها ایستادگی کنند به عنوان ضد وحدت تفسیر میکنند و به نام مصلحت نظام و اسلام دیگران را به سکوت دعوت میکنند در حالی که خودشان بر ضد اسلام و نظام اقدام میکنند. چرا این آقایان به دنبال توجیه کردن رفتار و عملکرد خودشان هستند؟ اصولا انسان امروز بیشتر توجیه کننده است تا تسلیم پذیر. به عبارت دیگر این انسان برای توجیه رفتار و عملکرد خودش به هر چیز توسل میکنند تا رفتار خودش را برای جامعه مثبت نشان دهد. به عنوان نمونه امروز در جوامع غربی برای توجیه رفتارهای حیوانی خودشان از جمله ازدواج همجنس گرایی به حقوق بشر، آزادی و ازدواج کردن توسل میکنند تا این رفتار را مثبت توجیه کنند. در جامعه ما هم این آقایان برای رفتارهای غلط خودشان از کلماتی از جمله وحدت، مصلحت نظام، اسلام و انقلاب استفاده میکنند، در حالی که این توجیههای اصلا درست و منطقی نیست. تخریب مساجد اهل تسنن و توهین به اقوام مختلف را نمیتوان به نام وحدت و مصلحت نظام توجیه کرد، بلکه باید تسلیم بود و اعتراف کرد این گونه رفتارهای با مسئله وحدت هیچ نسبت منطقی ندارد.
این عزیران به جای تسلیم بودن در برابر جبهه حق متاسفانه هر روز تلاش میکنند تا رفتار خودشان را وحدت بخش برای جامعه تفسیر کنند. ما از این عزیزان سوال داریم آیا مصلحت نظام و اسلام در ایجاد تفرقه است؟ چرا شماها به نام مصلحت نظام و اسلام به دنبال تفرقه هستید؟ ایستادگی دیگران در مقابل شما اتقاقا به مصلحت نظام و اسلام است، زیرا شما جز فرقه باطل هستید و جامعه باید ماهیت و محتوا شما را بهتر بشناسد و علما و روحانیون باید در مقابل این فرقههای باطل ایستادگی کنند و به آنها اجازه فعالیت ندهند، زیرا فعالیت این فرقههای شکاف و فاصله بین مردم و نظام را بیشتر خواهند کرد و در آینده نتایج منفی و سختی را در انتظار نظام اسلامی خواهد بود.
ما عقیده داریم که جامعه امروز ما همانند جامعه دوران حضرت علی علیه السلام است، جامعه دوران حضرت علی متاسفانه یک جامعه منافق بود و گروهها و فرقهها امروز با حضرت علی علیه السلام عهد و پیمان میبستند و روز بعد آن عهد و پیمان را نقص میکردند، این گونه رفتار و عملکرد را متاسفانه امروز در جامعه مشاهده میکنیم که چطور یک عدهای به نام خدا و قرآن با نظام اسلامی عهد و پیمان بستند، ولی متاسفانه کل تلاش و کوشش آنها در جهت خلاف نظام و اسلام است. این قسمت را به عنوان مقدمه اشاره کردیم، ولی برای تحقق وحدت در جامعه باید چکار کنیم؟ هر چند در جامعه ما مدیران و مسئولان هر روز از وحدت سخن به میان میآورند، ولی مسئله مهم اینجاست که وحدت با کنفرانس و همایشها و خوردن چای و شیرینی تحقق پیدا نخواهد کرد، به عبارت دیگر وحدت نیاز به بسترها و شرایطی دارد که مسئولان در مدیریت خودشان باید تجدیدنظر کنند تا وحدت شکل بگیرد. در اینجا بعضی از دوستان شرایط لازم را صرفا مادی میدانند و در مقابل افراد قرار دارند که برای شکل گیری وحدت شرایط غیر مادی لازم میدانند، ولی ما چنین نگاهی نداریم بلکه ما هم به شرایط مادی و غیر مادی توجه خواهیم کرد، زیرا بودن و نبودن یکی از آنها در شکل گیری وحدت مشکل ایجاد خواهد کرد.
اولین زمینه برای شکل گیری مسئله وحدت در توزیع امکانات رفاهی اعم از آموزشی و بهداشتی و اقتصاد در بین آحاد مختلف جامعه است. تاریخ بشریت تا امروز به این نکته توجه کرده است که مسئله برابری و احساس برابری جز فطرت و ذات همه انسان هاست و هیچکس نابرابری را قبول نمیکنند بلکه تلاش خواهند کرد که تا برابری را در جامعه تحقق پیدا کنند. اما در اینجا بین "برابری" و "عدالت" تفاوت وجود دارد و این موضوعات متاسفانه به دلیل عدم درک آنها محل مناقشه است. برابری یعنی داشتن امکانات و شرایط مادی در بین افراد و طبقات مختلف نظام اجتماعی بدون در نظر گرفتن تفاوتهای قومی، جنسیتی و مذهبی و عدالت یعنی هر کسی از این امکانات در جهت شکوفا کردن استعدادها استفاده کرد به همان اندازه از مزایا مادی و غیر مادی برخوردار باشد.
در واقع همه انسانهای بصورت ذاتی و فطری استعدادهای مختلف و گوناگونی دارند و این موضوع باعث شده است که نظام اجتماعی مبتنی بر نیازها افراد تشکیل شود و نظام سیاسی هم باید این استعدادهای را شکوفا کنند و برای شکوفا کردن این استعدادها باید در توزیع امکانات در بین افراد جامعه هیچ گونه تفاوتی در نظر نگیرد و همه از داشتن امکانات احساس رضایت کنند، به عبارت دیگر زمینه برای بروز و شکوفا شدن استعدادهای افراد باید آماده باشد این معنای برابری در جامعه است. در واقع برابری در داشتن امکانات و شرایط یکسان تعریفغ میشود و همه افراد یک جامعه با داشتن هر گونه تفاوتها فکری، جنسیتی، مذهبی و قومی باید از داشتن این شرایط یکسان برخوردار باشند، اما عدالت در مرحله بعدی قرار میگیرد، یعنی افراد باید از این امکانات استفاده کنند و هر کسی تلاش و کوشش بیشتری را برای تحقق استعدادهای خودش نشان داد میتواند از مزایا مادی و غیر مادی استفاده کنند. در واقع عدالت یعنی تلاش برای استفاده از شرایط و امکانات موجود در جهت شکوفایی استعدادهای انسان خلاصه میشود، اما بعضیها عدالت را در یکسان بودن شرایط مادی و غیر مادی در جامعه میدانند در حالی که عدالت براساس تلاش و کوش افراد از شرایط و امکانات یکسان و برابر افراد تعریف میشود و هر کسی از شرایط و امکانات موجود به نحوه احسن استفاده کرد و نیازهای فردی و دیگران را در نظام اجتماعی تامین کنند مسلما از مزایا مادی و غیر مادی نسبت به دیگران برخوردار خواهد شد؛ بنابراین همه افراد باید از امکانات لازم جهت شکوفا شدن استعدادهای برخوردار باشند و هیچکس در جامعه صرفا به دلیل نداشتن امکانات نباید از شکوفا شدن استعدادها خودشان محروم شود. اما متاسفانه در جامعه ما این شکل از برابری مشاهده نمیکنیم و همین امر باعث ناامیدی و بی اعتمادی نسبت به نظام اسلامی خواهد شد و مسئله وحدت را دور از دسترس خواهد کرد، زیرا وقتی افراد جامعه از داشتن امکانات محروم باشد مسلما انگیزهای برای وحدت در جامعه ایجاد نخواهد شد و مدیران و مسئولان ما صرفا بر روی زمینهها غیر مادی وحدت تاکید دارند، اما به زمینههای مادی و فطری انسانها بی توجه هستند در حالی که باید به هر دو آنها توجه کرد.
اما دومین زمینه و بستر لازم برای تحقق مسئله وحدت نحوهی رفتار و گفتار بعضی از مدیران و مسئولان ماست. بعضی از مدیران ما با جامعه رفتار ارباب و رعیتی دارند و از مسند قدرت سخن میگویند و این نوع رفتار باعث فاصله بین جامعه و نظام سیاسی میشود و هر چه فاصله زیادتر شود به همان اندازه تحقق وحدت ناممکن خواهد شد. مدیران و مسئولان باید در رفتار و گفتار خودشان با جامعه تجدید نظر کنند و خودشان خدمتگزار جامعه و مردم بدانند و بین آحاد جامعه از لحاظ خدمتگزاری نباید تفاوتی وجود نداشته باشد، اما مدیران ما متاسفانه نگاه تبعیض آمیز به جامعه دارند و در ارائه خدمات دچار پارادوکس میشود به عبارت دیگر از یک طرف ادعا خدمتگزاری به جامعه را دارند و از طرف دیگر در خدمتگزاری نسبت به جامعه قائل به ایجاد تفاوت و تبعیض بین افراد میشوند.
ما در سالهای گذشته شاهد رفتار و گفتار مدیران و مسئولانی بودیم که انصافا مظهر وحدت بودند و به عنوان نماد وحدت در جامعه میشناختند. نمونه بارز آن شهید استاد شیخ الاسلام بودند که با وجود اینکه نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری بودند، ولی هیچ وقت از مسند قدرت به هیچکس نگاه نمیکردند بلکه از مسند اجتماعی با جامعه سخن میگفتند و همین شخصیت ایشان بود که نماد وحدت شناخته میشدند. اما امروز بعضی از مدیران ما به جای اینکه در جهت وحدت حرکت کنند متاسفانه خودشان به عنوان موانع وحدت به شما میآیند. نمونه بارز این سخن آقای رییس جمهور است که هر روز با رفتار و سخنان خودشان جامعه را به سمت فروپاشی اجتماعی میبرد و جالب اینجاست همین آقایان قصد دارند که وحدت را در جامعه ایجاد کنند در حالی که خودشان به عنوان یک سد بزرگ در راه تحقق وحدت قرار دارند.
زمینه سوم برای تحقق مسئله وحدت، موضوع صداقت و تناسب گفتار و رفتار جامعه است. عنصر صداقت انصافا یکی از غیابها اصلی در جامعه ماست و همه افراد چه مدیران و چه مردم ساده از این عنصر متاسفانه محروم هستند و ما هر روز شاهد این مسئله هستیم که چه پارادوکس عجیبی بین رفتار و گفتار جامعه وجود دارد و بعضیها برای توجیه کردن این مسئله میگویند "شرایط اجتماعی تغییر کرده است و رفتار و عملکرد افراد هم تابع این تغییرات است".
ما این گونه توجیهها را قبول نداریم و عقیده ما اینست که به جای اینکه انسان تابع شرایط اجتماعی باشند باید نظام اجتماعی و شرایط آن تابع انسان باشند و نباید انسان را موجود بی اختیار فرض کرد که هیچ کاری از دست او بر نمیآید و صرفا تابع تغییرات اجتماعی است. اگر تغییرات اجتماعی ایجاد شده است چرا باید همیشه این انسان تابع تغییرات اجتماعی باشند؟ ما تغییرات اجتماعی را قبول داریم، ولی تغییرات در شکل و صورت زندگی نه تغییر در اصول و قوانین بشری. جامعه ما متاسفانه تغییر در قوانین بشری را قبول کرده است و هر روز خودش را با این گونه تغییرات هماهنگ میکنند در حالی این این قوانین اصولا تغییر نمیکنند. به عنوان نمونه وفای به عهد یک قانو زندگی بشری و نمیتوان آن را تابع تغییرات اجتماعی کرد و در هر زمان و مکان این ثابت است و باید اجرای کرد، ولی شکل آن میتوان متفاوت باشد. در مورد مسائل اخلاقی دیگر از جمله راستگو بودن، صداقت داشتن و ... باز این گونه مسائل تابع تغییرات اجتماعی نیست بلکه به عنوان قانون ثابت زندگی بشری محسوب میشود.
متاسفانه این گونه توجیهها امروز بیشتر در قشر مدیران و کسانی که به عنوان کارگزاران وحدت هستند دیده میشود و این آقایان فراموش کردند که تحقق وحدت نیاز به داشتن صداقت دارد و با این گونه توجیهها که نشانه از منافق بودن آنهاست هیچ تناسبی وجود ندارد. مدیران ما امروز حرف از وحدت میز نند و روز بعد به اهل تسنن و اقوام مختلف توهین میکنند و برای این رفتار غلط و اشتباه هزاران توجیه غیر منطقی میآورند و در آخر میگویند بخاطر مصلحت نظام و اسلام باید سکوت کرد. ما این گونه رفتارهای و عملکردها این آقایان را به عنوان عدم داشتن صداقت میدانیم و همین امر وحدت را در جامعه غیر ممکن خواهد کرد، اما اگر این مدیران و کارگزاران وحدت نسبت به جامعه صداقت دارند باید گفتار و رفتار یکسانی را داشته باشند و برای عدم صداقت خودشان توجیههای غیر منطقی و بی اساس را پایان دهند.
مختار سلیمانی